علیعلی، تا این لحظه: 14 سال و 19 روز سن داره

قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا

شیراز یا یاسوج یا شهرضا؟

مامان جون و آقا جون اومدن شیراز. یعنی خاله بزرگ رو آوردن شیراز. معلومه دلشون حسابی واسه دایی مهدی تنگ می شه. فعلا توش موندن که بیان شیراز یا همون یاسوج بمونن یا اینکه برن شهرضا. اگه بشه عصری یه گشتی تو شهر میزنیم ببینیم خونه های اجاره ای وضعیتشون چطوره. آقا جون دوست داره اگه اومد شیراز خونه اجاره کنه اول. منطقی هم هست این تصمیم. (سلام خاله پری. احوال شما؟) شاید هم دوطبقه ای اجاره کردیم ما هم رفتیم توش. (دایی حاجی شما در چه حالی؟) هههههههههههه!!!!!! ...
30 مهر 1390

18 ماهگی ات مبارک عزیزم

با کمی تاخیر 18 ماهگی ات رو تبریک می گم عزیز دلم... فک نکنی یادم رفته بودا نه خیر!!! اینقدر سرم شلوغه که نمی رسم بیام اینجا... هنوز واکسنت رو نزدیم... می گن واکسن سختیه!!! تب و لرز داره و اسهال... امیدوارم خیلی اذیت نشی... فعلا که سرما خوردی و بهتر که شدی با کمی تاخیر برات می زنیم. بابایی باید بره برازجان مدرکش رو بگیره ببینیم می تونه یه کارایی بکنه!!! مسگرها یه وعده هایی داده...که کارش بهتر بشه... از کارهایی که جدیدا یاد گرفتی بگم: دقیقا تو 18 ماهگی یاد گرفتی لیوان آب رو خودت دستت بگیری و آب بخوری. یه چند باری زیادی لیوانو بردی بالا و یه قلوپ رفت تو دهنت قیه اش ریخت رو یقه ات... هم ترسیدی و هم هیجان زده شدی.الان خوب می خوری گلم. دیگه ...
25 مهر 1390
1